دنیای زیبای من و شما دانلود نرم افزار فیلم عکس موزیک ومطالب خواندنی |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
دو شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:58 :: نويسنده : hosin
با وجود این همه نرم افزار اجرایی فایل های مالتی مدیا انتخاب یکی از آن ها کار بسیار دشواری به نظر می آید. نرم افزاری که در عین کارآیی بالا، حجم پائینی داشته و قادر به پخش اکثر فرمت ها هم باشد. همان طور که همه می دانیم نرم افزار های زیادی در این زمینه وجود دارند ادامه مطلب ... یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:50 :: نويسنده : hosin
در بعضي مواقع براي ما پيش آمده است كه براي اجراي يك فايل ويدئويي و يا تماشاي فيلمي كه از اينترنت دانلود كرده ايد. براي اجراي آن به مشكل برخورده باشيد. همانگونه كه ميدانيد مدياپلير پيش فرض ويندزو شما قادر به پخش انواع فايلهاي تصويري و صدا نمي باشد. و شما مجبور هستيد نرم افزار جانبي براي اين كار بر روي سيستم خود نصب نماييد. ادامه مطلب ... یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 23:45 :: نويسنده : hosin
ادامه مطلب ... یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:41 :: نويسنده : hosin
هفته سي و يکم ليگ برتر فوتبال شکست سنگين پرسپوليس برابر سايپا
تيم فوتبال پرسپوليس برابر سایپا شکست خورد تا سه هفته متوالي در ليگ برتر نتواند به پيروزي برسد. ديدار دو تيم پرسپوليس و سايپا از ساعت 19:05 و با 5 دقيقه تاخير در ورزشگاه آزادي و در حضور حدود 4 هزار تماشاگر برگزار شد که بازي با نتيجه 4 بر 2 به سود سايپا به پايان رسيد. یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:36 :: نويسنده : hosin
کريمي به خاطر مصاحبهاش نيمکتنشين نشد دنيزلي: اخراجيهاي فصل بعد مشخص شدهاند
سرمربي پرسپوليس اعلام کرد که نيمکتنشيني علي کريمي در بازي با سايپا ارتباطي با مصاحبه بعد از بازي او برابر الغرافه نداشته است.
یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 12:30 :: نويسنده : hosin
مورينيو به قهرماني در لاليگا نزديکتر شد پيروزي رئال مادريد در الکلاسيکو 250 ام
رئال مادريد با پيروزي مقابل بارسلونا، اختلاف خود را با رقيب سنتي به هفت امتياز رساند.
یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:48 :: نويسنده : hosin
مرورگر وب جدید گوگل کروم از شاخص های امنیتی مهمی برخوردار است که باعث می شود گوگل از این نظر آنرا با مرورگر اپل سفری، موزیلا فایرفاکس و نسخه جدید اینترنت اکسپلورر مقایسه کند.مرورگر کروم از چهارچوب مشابه دیگر مرورگر ها بهره برده است. بویژه در استفاده از تکنیک تهیه لیست سیاه از سایت های مخرب و روش گشت وب سایت ها در پشت لایه های امنیتی از جمله درون "جعبه شنی" و مرور ناشناس اینترنت. گوگل با ارائه گوگل کروم وارد بازار مرورگرهای وب شده است که هنوز انحصار آن در دست مایکروسافت اینترنت اکسپلورر می باشد ادامه مطلب ... یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:44 :: نويسنده : hosin
myTV نرم افزاری رایگان و بسیار کوچک میباشد که بهوسیله آن میتوانید شبکههای تلویزیونی و رادیویی فارسی را به صورت آنلاین از اینترنت دریافت کنید. دسترسی به شبکههای سراسری، شبکههای استانی، شبکههای جهانی، پخش زنده حرمین معصومین، شبکههای رادیویی فارسی، موسیقیهای خاطرهانگیز ایرانی و پخش موسیقی خارجی به وسیله این نرم افزار امکانپذیر است. همچنین شما میتوانید شبکههای دلخواه خود را به صورت دستی به این نرمافزار اضافه نمایید. این نرم افزار فارسی و فوق العاده کاربردی را هم اکنون از وب سایت hosinaria65 دریافت کنید. اگر در مشاهده شبکهها با مشکل مواجه هستید: دانلود از لینک مستقیم – ۱۰۰ کیلوبایت یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:32 :: نويسنده : hosin
آمارها نشان داده که ذهن انسان در زمان های کوتاه و مکرر بسیار متمرکزتر از زمان های طولانی عمل می کند. بنابراین حتی اگر فقط ده دقیقه برای درس خواندن فرصت دارید، آن را به فواصل زمانی کوتاهتر تقسیم کنید. همچنین بهتر است پس از هر ده دقیقه درس خواندن به خودتان استراحت بدهید. از آنجا که مغز انسان به منظور ساخت پروتئین و تجدید نیرو به زمان نیازمند است، این روش کارایی بسیاری دارد. زمان استراحت به مغز فرصت جذب آموخته ها را می دهد، در مقابل درس خواندن برای مدت زمان طولانی نه تنها کسالت آور است بلکه باعث خستگی، ایجاد استرس و گیج شدن می شود، در نتیجه قدرت یادگیری را کاهش می دهد. یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:27 :: نويسنده : hosin
غذاهای سالم یعنی غذاهای کم چرب یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:12 :: نويسنده : hosin
محمد علی کشاورز به روایت محمدعلی کشاورز مصاحبه با پیشکسوت سینما به مناسبت تولد ۸۲ سالگیش
۲۶ فروردین ماه، محمد علی کشاورز بازیگر پیشکسوت سینمای ایران ۸۲ ساله شد. این بازیگر بعد از سالها کم کاری در فیلم «فرزند صبح» مقابل دوربین رفت و ایفاگر نقش کوتاهی بود که تا به امروز آخرین فعالیت بازیگریاش محسوب میشود. محمدعلی کشاورز در معدود گفتوگوهای تفصیلی که داشته است در سال ۸۶ پاسخگوی سوالات شد و دربارهی نزدیک به ۶۰ سال حضورش در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون سخن گفت که در آستانه سالروز تولد این بازیگر به بازخوانی بخشهایی از آن میپردازیم. دوران کودکی تئاترهایی هم به زبان ارمنی اجرا میشد که از همان زمان برایم بسیار اثرگذار بود. حتی برای اولینبار سالن تئاتر به صورت «جعبه ایتالیایی» در جلفای اصفهان ساخته شد که هنوز هم وجود دارد. ادیان مختلف بدون آنکه برخورد قومی با هم داشته باشند زندگی میکردند و تئاتر میگذاشتند. من به کودکستان مریم میرفتم و مدیر آنجا فردی بود به نام «گراویدار» که زبان ایتالیایی و فرانسه را خیلی خوب میدانست و به ادبیات فارسی هم بسیار مسلط بود و راجعبه اشعار سعدی، حافظ، فردوسی، مولوی و شعرای اصفهان بحث میکرد این گفتگوها و بحثهای فرهنگی که میشد روی ما بسیار تاثیر میگذاشت به خصوص اینکه در دوران کودکی و نوجوانی بودیم و این مسائل برایمان تازگی داشت. من بسیار تحت تاثیر فضای بسیار زیبا و قشنگ اصفهان بودم. به خصوص کاشیکاریهای مساجد که هنوز هم بعد از گذشت صدها سال پا برجاست و کسی نتوانسته مثل آنها کار کند. آن زمان نه تلویزیون بود و نه رادیو و ما به تماشای نمایشنامههایی که در قهوهخانهها برای تفریح وسرگرمی مردم اجرا میشد مینشستیم. حدود ۱۲ سال داشتم که کمکم سینما هم آمد ،در آن روزگار پدیده جدیدی محسوب میشد. اکثر معلمهای ما از تهران فارغالتحصیل شده بودند و آنها مسائل جدیدی را به ما میگفتند و یواش یواش ما را به تئاتر و سینما علاقمند کردند. خانوادهام هم هیچ مخالفتی برای وارد شدنم به کارهای هنری نداشتند. در مدرسه تئاترهایی را کار میکردم که بیشتر مسائل وطنپرستی در آنها مطرح میشد و به موضوعاتی همچون علم بهتر است یا ثروت میپرداختیم. ورود به هنرستان هنرپیشگی همزمان با تحصیل در هنرستان هنرپیشگی نوشین و دار و دستهاش بعد از سال ۳۲ به خاطر مسائل سیاسی کنار رفته بودند و تئاترهایی مثل دهقان و جامعه باربد وجود داشت که ما به تماشای نمایشهایی که در آنجاها اجرا میشد، میرفتیم و کارهای کوچکی هم در هنرستان انجام میدادیم و بعد از فارغالتحصیلی جذب کار شدیم. اجرای نمایشهای تک پردهای در تلویزیون یواش یواش مجذوب نمایشهای ما ـ که توسط گروهی از جوانان تحصیل کرده تئاتر که به صورت تک پردهای در تلویزیون اجرا میشد ـ شدند که اثر مستقیمی در کوتاهترین زمان میگذاشت، آن زمان سینما هم فعال شده بود و عدهای هم در آن حوزه مشغول بودند و بیشتر فیلمهای تجاری و سطح پایین ساخته میشد اما ما به خاطر اینکه اعتقادی به آنهایی که سناریو مینوشتند و فیلم میساختند نداشتیم علیرغم درخواستهایی که میشد در فیلمها شرکت نمیکردیم و رسالتی برای کار تئاترمان داشتیم. تاسیس تئاتر سنگلج اجرای آنها با استقبال زیاد مردم همراه میشد، به طوریکه بلیطها از یک ماه قبل رزرو و از قشرهای مختلف برای تماشا میآمدند. از جمله نمایشهایی که در آنجا اجرا کردیم میتوان به «پستخانه»، «اشباح»، «افول»، «عروسی باقرخان»، «حکومت زمان خان»، «بختک»، «دشمنان»، «دوزخ»، «سیاوش برباد»، «سیاه زنگی دایره زنگی و مرد فرنگی»، «چند لحظه تا مرگ»و «مترسک شب»اشاره کرد. در تئاتر سنگلج فقط باید نمایشنامههای ایرانی کار میشد. در آن زمان اداره هنرهای درماتیک رییسی داشت به نام دکتر فروغ که آنرا تاسیس کرده بود و بسیار به رفتار و اخلاق هنرمندان حساس بود و هر کسی که جزو اداره تئاتر میشد، حتما باید از خصوصیات اخلاقی و سواد کافی بهره میبرد. تاسیس دانشکده هنرهای دراماتیک ورود به سینما آن زمان دیگر در تلویزیون و تئاتر بازیگر مطرح و چهره شناخته شدهای بودم و مردم من را میشناختند ضمن اینکه همزمان در تئاتر هم حضور داشتم. بعد از «شب قوزی» در«خشت و آینه»به کارگردانی ابراهیم گلستان بازی کردم که تعدادی از بچههای اداره تئاتر و افراد دیگری مثل فنیزاده، مشایخی، فرید و هاشمی با من همبازی بودند. گلستان از آدمهای باشعور وداستاننویسان و کارگردانان خوبی بود و مستندهای خیلی خوبی هم میساخت که همکاری با او تجربه خیلی خوبی برایام بود. «آقای هالو» وهمکاری با مهرجویی آن زمان بازی در «قیصر» هم به کارگردانی مسعود کیمیایی به من پیشنهاد شد که نقش «فرمان» را ایفا کنم. اما با وسواس خاصی که داشتم و دارم دوست نداشتم در آن فیلم باشم و در واقع گروه خونیام به آنها نمیخورد و معتقد به آن کارها و آن نوع سینما نبودم و از بچههای تئاتر تنها مشایخی در آن فیلم بازی کرد. کارگردانهای فرهیختهای بودند که اجازه داشتیم با آنها کار کنیم و حق شرکت در کارهای تجارتی را نداشتیم خود بچهها هم آنقدر شعور و سواد داشتند که خودشان هم در چنین فیلمهایی بازی نمیکردند. «رگبار» و «صادق کرده» «رگبار»را با بهرام بیضایی کار کردم که در سال ۵۱ ساخته شد. بیضایی از نمایشنامه نویسان خوب تئاتر بود که از این طریق با هم آشنا بودیم. همین الان هم از پژوهشگران خوب سینماو تئاتر است. در«رگبار»که اولین فیلم بیضایی بود فنی زاده، معصومی، فرید و لایق بازی داشتند. «صادق کرده»هم اولین ساخته تقوایی بود که در همان سال ساخته شد. بعد ها هم این همکاری در «دایی جان ناپلئون» تکرار شد و آن زمان دوران اوج شکوفایی تقوایی بود. در «صادق کرده»سعید راد، خوروش، احمدی، داورفر و انتظامی بازی میکردند که تعدادی از بچههای اداره تئاتر بودیم و بعدها فخری خوروش هم به اداره تئاتر آمد. «کاروانها» وهمکاری با آنتونی کوئین کار من بیشتر با آنتونی کوئین بود او نقاش خیلی خوبی بود و شطرنج را هم فوق العاده بازی میکرد. موزیک را خیلی خوب میدانست و بسیار خوب میخواند و در مجموع آدم باشعور و باسوادی بود گفتگوهایی که با هم میکردیم برایم جالب بود که میگفت آرزو دارم یک بار روی صحنه تئاتر بروم و وقتی فهمید من هنرپیشه تئاتر هستم گلایه کرد که چرا زودتر نگفتهام. ما خیلی با هم رفیق شدیم و بحث و گفتگوهای زیادی با هم میکردیم، حتی یک بار یکی از فیلمهایش در اصفهان اکران میشد و با هم به تماشای آن رفتیم و اینکه میدید صدایش به فارسی دوبله شده است برایش جالب بود و با شوخی میگفت؛ کی فارس صحبت کردم که خودم خبر ندارم؟!. «کاروانها» در ایران اکران نشد اما در آمریکا و سایر کشورها نمایش گستردهای داشت، من در طول حضورم در این فیلم دیدم که چقدر اینها به کارشان مسلط هستند، حتی در صحنهای که هلی کوپتر میآمد جوری صدابرداری میکردند که فقط صدای بازیگر گرفته شود. حتی در صحنهای مقابل آنتونی کوئین بازی داشتم که یک مرتبه مدیر فیلمبرداری کات داد و وقتی علت را پرسیدم گفت: باد ملایمی آمد که روی نور اثر میگذارد و آنرا خراب میکند. دیدم چقدر در کارشان دقت دارند و آنرا عاشقانه دوست دارند، حتی در سر یکی از صحنهها اختلافی میان آنتونی کوئین و کارگردان بوجود آمد و مجبور کردند فیلمنامهنویس اصلی از انگلستان بیاید و صحنهها را عوض کند و در واقع همه چیز با دلیل و منطق بود و بسیار به کارشان احترام میگذاشتند، مسائلی که در سینمای آن زمان ایران اصلا مطرح نبود. «کاروانها» آخرین فیلمی بود که قبل از انقلاب بازی کردم. من در فیلم «صحرای تاتارها» هم که محصول مشترکی با ایران بود نیز بازی کرده بودم. در واقع آقایی فرانسوی مصاحبهای با من راجع به تئاتر داشت و بعد من را به کارگردان این فیلم معرفی کرده بود. در «صحرای تاتارها» با ماکس ماکسیدوف که یکی از بازیگران توانای جهان بود، هم بازی بودم که آدم بسیار باشعور و بامعلومات بود و حتی ادبیات ایران را خوانده بود و تاریخ ایران را خیلی خوب میدانست، بخصوص معماری ایران را، از او هم چیزهای زیادی یاد گرفتم «صحرای تاتارها»در ایران اکران شد. فعالیت در بعد از انقلاب اسلامی «هزار دستان» و اولین همکاری با علی حاتمی سر «هزار دستان»به من گفت: حالا دیگر باید با من کار کنی. او فیلنامهاش را به کسی نمیداد البته اینکه میگویند چیزی آماده نداشت اشتباه است، علی همه چیزش آماده بود منتهی دست کسی نمیداد و فقط به تعداد معدودی که با آنها آشنا بود میداد. «هزار دستان» را من، مشایخی و انتظامی خواندیم ولی به خیلی از بازیگران نداد. حتی اینکه میگویند سرکار میآمد و مینوشت اصلا درست نیست، تمام این چیزها را علی قبلا نوشته بود منتهی وقتی سر صحنه میامد آنها را به کسانی که باید بازی میکردند میداد. وقتی نقش «شعبان بی مخ» را به من پیشنهاد کرد گفتم:اجازه بده روی نقش مطالعه کنم و ببینم دوستش دارم یا نه، دیدم با این کار میشود یک تجربه کار هنرپیشگی کرد. با جاهلهای قدیمی و لوطیهای محلههای مختلف صحبت کردم تا به نقش نزدیک شوم. نزدیک به ۵ بار هم گریمم عوض شد که هر بار ۴ ساعت طول میکشید من و انتظامی سنگین ترین گریم را داشتیم. به هر حال شروع به کار کردیم.شعبان بی مخ نقشی بود که دوست داشتم و خوشبختانه از نظر مردم هم موفق بود. علی هم دقت زیادی روی کار داشت و حتی به جزئیات میرسید. «هزار دستان»واقعهای تاریخی به روایت علی حاتمی بود. او به همراه فرخ غفاری از پایه گذاران سینمای ملی بودند علی مطالعه زیادی داشت و مردم را خوب میشناخت و نقشش را به کسی میداد که بتواند آنرا حس کند و حتی وسایلی که در صحنه انتخاب میکرد، حتما باید اصل میبود و آنها را از موزهها به امانت میگرفت که هنرپیشه با دیدن این اجسام قدیمی یک حس جدیدی را تجربه کند. بازیگرانش همه برایش مهم بودند چه آنکه نقشی بلند داشت و چه آنکه نقشش کوتاه بود. در فیلم «کمال الملک» هم همکاریام با علی ادامه پیدا کرد که نقش «اتابک اعظم» را بازی میکردم و برای این فیلم هم تحقیقات و مطالعات زیادی را انجام دادم. بازی در دو فیلم کمدی «کفشهای میرزا نوروز»و «مردی که موش شد» متاسفانه ما هنوز معنی طنز و کمدی را نمیدانیم و فیلمهایی که با این عنوان ساخته میشود بیشترلودگی است. فیلم سازان ما باید ژانرهای مختلف کمدی را بشناسند و بدانند که کمدی انواع و اقسام مختلف دارد که در ایران درست به آن پرداخته نمیشود. ما در این حوزه هنوز بازیگری مثل رضا ارحام صدر نداریم، این بازیگر طنز را بلد بود و مسائل اجتماعی را فی البداهه در این قالب مطرح میکرد. و بسیار هم تاثیرگذار بود که تاکنون نظیرش بوجود نیامده است. من سر «جعفرخان از فرنگ برگشته» کار نیمه تمام علی حاتمی با این بازیگر همکاری داشتم که متاسفانه ۲۰ دقیقه آخر فیلم کارگردان عوض شد و من گفتم کارگردانم علی است و کار نمیکنم اما بچههای دیگر همکاری کردند و در نهایت هم فیلم بدی شد. به نظر من آدم باید برای حرفه و همکارش ارزش قائل شود و کارگردان یک فیلم فقط با درگذشت طرف عوض شود که این یک لوطی گری حرفهای است. «مادر» و «دلشدگان» سر فیلم «مادر»هم گفتگوهای زیادی را با علی داشتیم و او تمام لحظات را چک میکرد، سناریو قوی و زبان شعر گونهای که در دیالوگها وجود داشت باعث ماندگاری این فیلم شد. یکی از بدترین خاطراتم سر این فیلم فوت «شیرعلی قصاب»هنگام بازی بود که سنگ کوب کرد و مرد و قسمتهای دیگری که بازی داشت عوض شد. ما در «دائی جان ناپلئون» هم با هم بودیم و حتی اولین باری که دیدمش بلند شدم و به او سلام کردم حتی در آن کار صحنهای بود که باید برای «دایی جان»چایی میآورد و مطلبی را میگفت که دیالوگش را نمیتوانست حفظ کند به او گفتم هر چه میتوانی بگو، دوبلور درست میکند گفت: فقط فحش میتوانم بدهم. گفتم: عیبی ندارد بگو. که آن صحنه را گرفتند و من به سرعت فرار کردم و بعد فهمیدم غلامحسین نقشینه ناراحت شده است. شیرعلی قصاب همیشه از اینکه قدش بلند بود خجالت میکشید. «دلشدگان»آخرین همکاری من با حاتمی بود که صحنههایی را هم در مجارستان گرفتیم این فیلم هم گفتاری بسیار زیبا داشت. به علی گفتم تهیه کننده کار خودت نباش، وقتی تو تهیه کننده باشی فکرت دو جاست ولی گوش نکرد. من در فیلمهای بعد از انقلاب حاتمی، فقط در «حاجی واشنگتن» نبودم که نسبت به کارهای دیگرش فیلم زیاد خوبی هم نبود. حتی برای آخرین کارش «جهان پهلوان» قرار داد بستم و قرار بود نقش مربی تختی را بازی کنم و تحقیقات زیادی هم انجام دادم، سر آن کار هم به علی اصرار کردم تختی را نساز تا همان اسطورهای که هست بماند، چون همه مسائل تختی را نمیتوان مطرح کرد. همکاری با عباس کیارستمی من «در زیر درختان زیتون»به عنوان یک هنرپیشه حرفهای کار نکردم، عباس هم از من همین را میخواست. او از تواناترین کارگردانهاست و دقیقا میداند که چه میخواهد قبل از اینکه کاری را شروع کند لوکیشنها را انتخاب میکند و براساس آن سناریو مینویسد و دقیقا میداند کجا فیلمبرداری کند و رهبری فوق العاده خوبی در کار دارد. «خسوف» و زندهیاد رسول ملاقلی پور سایر فیلمها «پول خارجی»هم از فیلمهایی بود که توسط رخشان بنی اعتماد ساخته شد. این فیلم سناریو خوبی داشت و کار خوبی هم شد، اما نمیدانم چرا از نظر تماشاگر موفق نبود. با فریال بهزاد هم در فیلم «روزی که خواستگار»آمد همکاری داشتم که این فیلم هم فیلمنامه خوبی داشت که کوتاه شد و در بعضی صحنهها هم به خاطر حضور شتر نمی شد درست کار کرد. اگر دو سه بازیگر بهتر درکار بودند فیلم بهتری میشد. دوری از سینما ما هنوز ریتم را نمیشناسیم هر کارکتری برای خودش ریتمی را دارد، من را به عنوان یک حاجی بازاری انتخاب میکنند در حالیکه ریتم حرکتی و بیانیاش با من فرق میکند و باید آنقدر تلاش و کوشش کنم که آن نقشش را بشناسم و بازی کنم. راز اینکه کارگردانها و هنرپیشههای خوب دنیا جاودانه میمانند همین است. نقشی را به من پیشنهاد میکنند و توافق نمیکنم اما بعد میبینم یک آدم مثلا، لاغر به جای من بازی میکند و نمیفهمم این انتخاب برچه اساس بوده است. بعد از انقلاب کارگردانهای بسیار خوبی مثل رخشان بنی اعتماد، مجید مجیدی، ابراهیم حاتمی کیا و کمال تبریزی وارد سینما شدهاند و دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۷۰ دورانی موفق را هم سپری کردیم. اما الان روابط جای همه چیز را گرفته و آن چیزی که داشتیم از دست دادیم. فیلمها به سمت عشقها و خندههای الکی، مبارزه با اعتیاد و اکشن رفته و غباری از تجارت روی همه فیلمهای ما سایه افکنده است. امیدوارم دوستان جوان به جای تجارت به فرهنگ و هنر فکر کنند. ما الان از نبود فیلمنامه نویس خوب رنج میبریم و هنوز تهیهکنندهای که از هنر سررشته داشته باشد، نداریم و طرف به صرف اینکه پولدار است تهیه کننده میشود و پول میگذارد تا آن را برداشت کند. فکر میکنند وقتی فیلمی زیاد فروش میکند حتما فیلم خوبی است در صورتی که اینگونه نیست و وقتی مردم از سینما بیرون می آیند اصلا به اتفاقهایی که در فیلم افتاده فکری نمیکنند. الان در باز شده و هنرپیشه را از خیابان انتخاب میکنند. بالاخره فیلتری باید باشد و هنرپیشهای که میخواهد وارد سینما شود باید از فیلتر رد شود و بازیگری که عضو سندیکا نیست، نباید اجازه کار داشته باشد که متاسفانه اینگونه نیست. کار هنر باند بازی و دسته بندی نیست. ما در حال حاضر هیچ چیزی که از حقوق هنرپیشه دفاع کند نداریم وقراردادهایی هم که بسته میشود، همه یک طرفه به نفع تهیه کننده است. متاسفانه باند تهیهکنندهها روی سینمای ایران سایه انداختهاند و صاحبان سینما هم اعمال نفوذ میکنند، خانه سینما هم تحت باند آنها قرار گرفته است مدیریت هنری ما مشکلات زیادی دارد که امیدواریم مرتفع شود. سریالها از جمله سریالهای موفقی که داشتم «پدرسالار»است که بسیار در جامعه نفوذ کرد و هنوز هم بعد از گذشت سالها از پخشش هنوز هم از آن یاد میشود و هیچ وقت هم بررسی نشد چه عاملی باعث شد تا این سریال اینقدر میان اقشار مختلف مردم نفوذ کند. حتی در تاجیکستان هم طرفداران زیادی پیدا کرده و وقتی برای هفته فرهنگی به آنجا رفته بودم مردمش من را به عنوان اسدالله خان میشناختند. «خانهای در تاریکی»، «رسم شیدایی»، «کهنه سوار» و «مزرعه آفتاب گردان»از دیگر کارهایم طی این سالها بودهاند و آخرین کارم هم سریال «سالهای برف و بنفشه»به کارگردانی سعید سلطانی است. از میان سریالهایی که بازی کردم به «هزار دستان» چون با علی بودم یک حالت نوستالژی دارم و «پدر سالار»، «سربداران»، «سلطان و شبان» که یک کار کمدی قشنگ بود را هم دوست دارم . کارهای سریالم را زیاد به خاطر نمیآورم.
تئاتر امروز متاسفانه در کشور ما کسانی که میآیند و تجربه پیدا میکنند یک مرتبه عوض میشوند . در طول این سالها دو نمایش را دیدهام که یکی بسیار بد بود و دیگری کاری از سیما تیرانداز بود که نسبتا خوب بود اگر تئاتر ما رشد نکند سینما و تلویزیون هم رشد نخواهند کرد. تئاتر باید موجودیتی هنری داشته باشد و به هیچ جناحی وابسته نباشد شهرداری هم باید کمک کند تا سالنهای خوب وجود داشته باشد و این امکان فراهم شود که بازیگر کار کند و مردم به تماشا بنشینند. جوایز خانواده و ارتباط با هم دورهها همسرم فوت کرده و تنها دخترم هم بنام نیلی در بوزای بلژیک زندگی میکند و استاد دانشگاه است او عاشق کارش است و تمام فکر و ذکرش نقاشی است و نقاشیهای خوبی میکشد و خوشبختانه به سرزمین، فرهنگ و ادبیات مملکتش هم پایبند است. الان تنها زندگی میکنم و از هم دورههایم هم با اسماعیل شنگله، ارتباط دارم که شخصی بسیار باسواد و انسان پاک و معتقدی است با علی نصریان و عزت الله انتظامی هم رابطه دارم. جامانده از صحبتهای محمد علی کشاورز □کنکور پزشکی دادم و قبول شدم ولی در سالن تشریح که رفتم دیدم به روحیات من نمی خورد و انصراف دادم. □از میان فیلمهایم کارهایی را که با علی حاتمی کردهام را خیلی دوست دارم. کاری مستند بنام «نقشه و نقشه خوانی»به کارگردانی حمید تمجیدی در ۵ قسمت داشتم که آنرا بسیار دوست دارم و معتقدم تمجیدی مستندساز و تدوین گر خیلی خوبی است اما دو فیلم «راز گل سرخ»و «چهارشنبه عزیز»که با او داشتم را دوست ندارم و از کارهای بدم است. سناریو هزاردستان را بصورت کامل دارم و میخواهم اگر خانواده علی حاتمی راضی باشند آنرا چاپ کنم تا مردم ببینند حاتمی در سریال نوشتن چه تکنیکی داشت. □ هیچ گاه جزو هیچ گروه و دسته سیاسی و غیرسیاسی نبودم و به نظر من هنرمند باید بیشتر به اصل خود کار فرهنگ و سرزمین خودش فکر کند . □ احمد رسول زاده که در بسیاری از کارهایم به جای من صحبت کرده صدایش بسیار شبیه من است و موقعی که با او صحبتم میکنم انگار با خودم صحبت میکنم. من معمولا بازیگر بداخلاقی هستم و سرکار بد اخلاقی میکنم. □ با اکثر کارگردانهای مطرح کار کردهام و از میان آنها با علی حاتمی چون هم دانشکده بودیم خیلی راحت بودم اما از همه بهتر فرخ غفاری بود که رهبری خیلی خوبی داشت ضمن آنکه بازیگر خیلی خوبی هم بود و در کمدی نظیر نداشت. از میان فیلمهای قدیمی ام تنها «خشت و آینه» صدا سرصحنه بود و بقیه دوبله میشدند. □خداوند به یکسری از بندگان خاص خودش استعداد هنری میدهد و باید شکرگذار بود و آنرا همیشه شکوفا کرد
آخرین مطالب پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() ![]() نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |