دنیای زیبای من و شما
دانلود نرم افزار فیلم عکس موزیک ومطالب خواندنی
 
 
سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:44 ::  نويسنده : hosin

مجله نشنال جغرافی در گزیده زیباترین تصاویر نجومی این هفته عکسهایی تماشایی از آسمان شب کاکتوسی، کهکشان یوفو و یک قوی شکننده را برگزیده است.
به گزارش خبرگزاری مهر، مجله نشنال جغرافی این هفته نیز گزارش زیباترین تصاویر نجومی را که در هفته گذشته در سایتهای مختلف نجومی منتشر شده اند، معرفی کرد.
شب روی کاکتوسها
به نظر می رسد که این کاکتوسهای بزرگ می خواهند آسمان را لمس کنند. این عکس با نوردهی بالایی در جزیره Isla de Pescado گرفته شده است. این جریزه در بولیوی قرار دارد.
 

یک قوی شکننده
در پس زمینه ای از ستارگان، توده های گاز و گرد و غبار می درخشند. این عکس را تلسکوپ فضایی "گالکس" ناسا گرفته است. چشم انداز ماوراء بنفش این فضاپیما به دانشمندان اجازه می دهد که روی اجرام کیهانی در فاصله 10 میلیارد سال از زمین مطالعه کنند.
این عکس در صورت فلکی قو در فاصله بیش از هزار و 500 سال نوری واقع شده است. این سحابی باقیمانده ابرنواختری است که بین 5 هزار تا 8 هزار سال قبل وجود داشته است. این سحابی بسیار درخشان است چون گازهایی که در اطراف آن قرار دارد هنوز به خاطر موج ضربه ای ساخته شده از انفجار ستاره گرم هستند.
 

حفره ای از زیبایی درون
این عکس با وضوح تصویر بالا که از حفره "هاجکینز"، روی سیاره عطارد توسط کاوشگر مسنجر گرفته شده است به ما اجازه می دهد نگاهی به زیبایی بخش درونی آن بیندازیم.
مسنجر که در سال 2011 وارد مدار عطارد شد به دانشمندان کمک می کند که اسرار مختلف این سیاره از جمله تاریخ ژئولوژیکی، چگالی و ترکیبات هسته آن را حل کند.
 

نور کهکشانی
این نور درخشان در طیف مادون قرمز را تلسکوپ فضایی اسپیتزر از کهکشان مارپیچ NGC 891 گرفته است.
 

رنگهای مریخ
این، عکس جدیدی از منطقه "نیلی فوسائه" مریخ است. در این تصویر که توسط کاوشگر مدارگرد Mars Reconnaissance ناسا گرفته شده است سطح سیاره سرخ را همانند آمیزه ای از رنگها نشان می دهد.
 

کریسمس در ماه مارس
ستارگان درخشانی که در توده ستاره ای باز "درخت کریسمس" گردهم آمده اند نوری ساطع می کنند که گرد و غبار و گازهای سحابی مخروط را روشن می کند.
این توده ستاره و سحابی آن که همچنین با عنوان NGC 2264 نیز شناخته می شوند در فاصله حدود 2 هزار و 700 سال نوری در صورت فلکی تک شاخ قرار دارند.
 

غروب شگفت انگیز
این عکس هنری از سیاره Gliese 667 Cc ، سه خورشید را نشان می دهد که در سطح این "ابَر زمین" غروب می کنند. یک منظومه ستاره ای سه گانه با عنوان Gliese 667 در صورت فلکی عقرب محتوی این سیاره است.
این عکس برپایه اطلاعاتی که تلسکوپ HARPS از سیارات سنگی جمع آوری کرده ساخته شده است. ستارگان کوتوله سرخ بسیار رایج هستند. در راه شیری در حدود 160 میلیارد کوتوله سرخ وجود دارند.
 

 
کهکشان یوفو
این کهکشان مارپیچ متقاطع که با عنوان NGC 2683 شناخته می شود شبیه به بشقاب پرنده ای معلق در هوا است. به همین دلیل آن را با عنوان "کهکشان یوفو" نیز می نامند. این عکس را تلسکوپ فضایی هابل گرفت.

 



یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:32 ::  نويسنده : hosin

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آمارها نشان داده که ذهن انسان در زمان های کوتاه و مکرر بسیار متمرکزتر از زمان های طولانی عمل می کند. بنابراین حتی اگر فقط ده دقیقه برای درس خواندن فرصت دارید، آن را به فواصل زمانی کوتاهتر تقسیم کنید. همچنین بهتر است پس از هر ده دقیقه درس خواندن به خودتان استراحت بدهید. از آنجا که مغز انسان به منظور ساخت پروتئین و تجدید نیرو به زمان نیازمند است، این روش کارایی بسیاری دارد. زمان استراحت به مغز فرصت جذب آموخته ها را می دهد، در مقابل درس خواندن برای مدت زمان طولانی نه تنها کسالت آور است بلکه باعث خستگی، ایجاد استرس و گیج شدن می شود، در نتیجه قدرت یادگیری را کاهش می دهد.
- با خیالی آسوده استراحت کنید
اگر زمان بشما اجازه می دهد به منظور تجدید قوا، یک روز کامل را به استراحت بگذرانید. با این کار ممکن است احساس عذاب وجدان کنید و مرتبا با خود بگوئید: باید امروز را هم درس می خواندم و زمان گرانبهایی را که به استراحت تخصیص داده اید، با استرس سپری کنید. اما فراموش نکنید که در حالت استرس مغز اطلاعات جدید را جذب نمی کند. یک روز را به فراغت بگذرانید و احساس بدی از درس نخواندن خود نداشته باشید.

- وضعیت جسمی خود را در نظر بگیرید

در زمانهایی که خسته، عصبانی، حواس پرت و شتاب زده هستید درس نخوانید. زمانی که مغز انسان در حالت آرامش است، مانند یک اسفنج اطلاعات را جذب می کند، برعکس زمانی که استرس دارید، تلاش شما برای یادگیری بی فایده است، زیرا در چنین حالتی مغز اطلاعات را دفع می کند. هیچگاه در زمانی که فکر شما به چیزهای دیگری مشغول است، خود را مجبور به درس خواندن و یادگیری نکنید، این کار چیزی جز اتلاف وقت نیست.

- درس ها را در همان روز مرور کنید

زمانی که چیز جدیدی یاد می گیرید، سعی کنید در همان روز نکات مهمش را دوره کنید. با گذشت چند روز، برای یادآوری آن مطالب به تلاش بیشتری نیاز خواهید داشت. به هر حال یک مرور سریع در انتهای روز، باعث ماندگاری بیشتر در مغز و یادآوری آسانتر مطالب خواهد بود.

- مرحله به مرحله پیش بروید

ممکن است باور نداشته باشید که همیشه از کل به جزء و از بزرگ به کوچک رسیدن، روش کارایی در امر یادگیری در سنین مختلف است. در زمان درس خواندن ابتدا سعی کنید یک درک کلی از مطلب داشته باشید سپس وارد جزئیات شوید، با این روش امکان موفقیت شما بیشتر می شود.

- محیطی مناسب برای درس خواندن فراهم کنید
همیشه فراهم کردن محیط مناسب برای درس خواندن را در اولویت اول قرار دهید. به طور مثال اگر به سکوت احتیاج دارید، تمام سعی تان را برای ایجاد یک مکان دور از سر و صدا برای موفقیت در درس خواندن، به کار بگیرید.

- میزان خستگی مغزتان را در نظر داشته باشید
کاملا طبیعی است که گاهی مغز انسان در اثر خستگی، مطالب را فراموش می کند. این امر هرگز بدان معنا نیست که شما آدم کودنی هستید. پس به جای عصبانی شدن، سعی کنید چنین حالتی را پیش بینی کنید و با آن کنار بیایید. تصور کنید که مغز شما لایه های اطلاعات را به ترتیب روی هم می چیند، با قرار گرفتن اطلاعات جدید در سطوح بالا، اطلاعات لایه های پایین تر کهنه شده و به آسانی قابل دسترس نخواهند بود، بنابراین به فراخوانی شما دیرتر جواب می دهند، مرور کردن تنها روش جلوگیری از چنین پیشامدی است.

- با برنامه ریزی مناسب، درس خواندن را به عادت تبدیل کنید
عموما اگر ساعات مشخصی از روز را برای درس خواندن برنامه ریزی کنید، خیلی زود به آن عادت خواهید کرد. بدون تخصیص ساعات مشخصی از روز، ممکن است هیچگاه وقت درس خواندن پیش نیاید. یک روش مناسب برای این کار یادداشت کردن زمان در دفتر روزانه است، درست مثل اینکه از پزشک وقت گرفته اید، مثلا در دفتر یادداشت خود بنویسید : ۲ تا ۴ بعد از ظهر درس خواندن.

- هدف داشته باشید
یکی از دلایل اصلی که باعث می شود افراد به اهداف خود نرسند این است که معمولا آنها را دست نیافتنی می پندارند. در صورتی که با برنامه ریزی و مدیریت صحییح می توان به کلیه اهداف خود دست یافت. کافی است سعی کنید فرق بین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را دریابید، اهداف بلند مدت را مانند یک رویا در ذهن بپرورانید و نگه دارید، در عین حال فعالیت های روزانه زندگی را به اهداف کوتاه مدت اختصاص دهید.

- ناامیدی دشمن یادگیری است
افرادی که دائما خود را به دلیل کندی در یادگیری سرزنش می کنند، حتی اگر پیشرفتی مناسب و قوه یادگیری بالایی داشته باشند، همواره در استرس به سر می برند. در مقابل افرادی که به خود و سرعت یادگیری شان اطمینان دارند، حتی اگر از هوش و استعداد کمتری نسبت به گروه قبل برخوردار باشند، نتیجه کارشان بهتر است، زیرا این افراد انرژی خود را صرف نگرانی و حساسیت های بی مورد نکرده، آهسته و پیوسته پیش می روند.



یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:27 ::  نويسنده : hosin

غذاهای سالم یعنی غذاهای کم چرب

بسیاری از افراد فکر می‌کنند غذاهای سالم یعنی غذاهای بسیار کم چرب؛ اما این تصور اشتباه است. اولاً، بسیاری از غذاهای کم چرب، غذاهای سالمی نیستند. مثلاً اگر ماست کم‌چرب، اسنک‌ها و غذاهای آماده پر از نمک، قند و برخی افزودنی‌های دیگر باشند، با وجود کم چرب بودن، بسیار مضر خواهند بود. در ضمن تمام چربی‌ها مثل هم نیستند و برخی از آن‌ها واقعاً برای بدن ما مفیدند؛ مثلاً چربی‌های تک اشباعی موجود در آووکادو،روغن زیتون و آجیل‌ها برای کاهش وزن، سلامت قلب و کاهش کلسترول بدن هستند. هنگام مقایسه غذاها با یکدیگر، بهتر است اول به نوع چربی موجود در آن‌ها و اینکه چقدر ارزش غذایی دارند، فکر کنید و بعد به مقدار چربی موجود در آن‌ها.

هر چه طبیعی‌تر، سالم‌تر

اینکه هر چه غذا طبیعی‌تر باشد، سالم‌تر است، درست نیست. همین غذاهای طبیعی نیز نباید از قند، نمک و چربی‌های اشباع شده انباشته باشند. خوردن غذاهای طبیعی در حد امکان توصیه می‌شود؛ اما هنگام استفاده از آن‌ها نیز مواد تشکیل دهنده‌شان را چک کنید تا مطمئن شوید به همان اندازه که به نظر می‌رسند، سالم هستند یا خیر.

سیب‌زمینی‌ها بهترین انتخاب

با تأکیدی که این روزها بر خوردن بیشتر میوه‌ها و سبزیجات می‌شود، بیشتر مردم فکر می‌کنند یکی از بهترین انتخاب‌ها در این زمینه سیب‌زمینی است؛ در حالی که چیپس‌ها از همین سیب‌زمینی تهیه می‌شوند و به هیچ وجه مصرف آن‌ها توصیه نمی‌گردد. بله حقیقت این است که سیب‌زمینی بهترین انتخاب نیست. با آنکه سرشار از فیبر، ویتامین‌های B و پتاسیممی‌باشد، آن را جزء غذاهای پرنشاسته می‌دانند، نه میوه‌های بسیار سالم. برای آنکه به رژیم غذایی خود سبزیجات بیشتری بیفزایید، بهتر است به جای سیب‌زمینی پخته معمولی از سیب‌زمینی شیرین استفاده کنید.

میوه‌های تازه؛ تنها گزینه

خوشبختانه روش‌های دیگری نیز برای مصرف میوه‌ها و بهره‌مندی از خواص آن‌ها وجود دارد. در حالی که مصرف میوه‌های تازه به شدت توصیه می‌شود (چرا که هم باعث احساس سیری و هم تأمین سلامت بیشتر می‌شوند)، می‌توانید از آن‌ها به صورت‌های دیگر نیز استفاده کنید؛ مثل آب‌میوه‌ها، میوه‌های خشک، میوه‌های فریز شده، کنسروی و حتی دسرهای میوه.

درست است که این مواد نمی‌توانند جای غذا و میوه‌های تازه را بگیرند و زیاده‌روی در مصرف آن‌ها حتی می‌تواند باعث چاقی و خطرات دیگر شود، اما بسیاری از ویتامین‌ها و املاح مورد نیاز بدن را تأمین می‌کنند. پس می‌توانید در مواقعی که دسترسی به میوه تازه ندارید و یا منع مصرف از میوه‌های معمولی را دارید، به صورت منطقی از آن‌ها استفاده کنید.

گیاه‌خواران دچار کمبود پروتئین می‌شوند

یکی از شایع‌ترین سوء تفاهم‌ها در مورد افراد گیاه‌خوار این است که در برنامه غذایی آن‌ها به اندازه کافی پروتئین وجود ندارد. یکی از دلایل این طرز فکر این است که بدن برای حفظ سلامت خود نیاز به پروتئین زیاد دارد؛ اما پژوهش‌ها نشان می‌دهند که مصرف پروتئین به مقدار زیاد برای سلامتی مضر است و در واقع رژیم گیاه‌خواری به خاطر برخورداری از این ویژگی تأثیر زیادی در افزایش طول عمر و حفظ سلامت دارد. دومین دلیل این سوء تفاهم این است که مردم گوشت را مهم‌ترین منبع تأمین پروتئین می‌دانند؛ در حالی که پروتئین در بسیاری از سبزیجات به مقدار فراوان جود دارد و از طرفی این سبزیجات عاری از چربی‌های اشباع شده موجود در گوشت هستند و می‌توانند برای سلامت بسیار هم مفید باشند.

عدم تحمل غذاها همان حساسیت غذایی است

بسیاری از مردم حساسیت غذایی را همان عدم تحمل غذایی می‌دانند؛ اما این دو یکی نیستند. بسیاری از افراد که معتقدند حساسیت غذایی دارند، در واقع دچار عدم تحمل غذایی هستند. با اینکه حساسیت غذایی شیوع کمی در میان مردم دارد، تأثیر آن بسیار زیاد است و سیستم دفاعی بدن را نیز درگیر می‌کند. علائم حساسیت غذایی بسیار شدید و حتی گاه خطرناک است. اما عدم تحمل غذایی، در اصل دستگاه گوارش را درگیر می‌کند، یعنی دستگاه گوارش هضم برخی غذاها را به سختی انجام می‌دهد. این عارضه هر چقدر هم که ایجاد ناراحتی کند، سلامت و زندگی فرد را تهدید نمی‌کند.

آب معدنی سالم‌تر از آب شیر

همیشه و همه جا به ما توصیه می‌شود که برای حفظ سلامت خود بیشتر آب بنوشیم و برخی از ما به اشتباه فکر می‌کنیم که آب معدنی سالم‌تر از آب شیر است؛ اما هیچ دلیل علمی برای اثبات این قضیه وجود ندارد. حتی برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند که برخی از آن‌ها چندان هم سالم نیستند. در تحقیقاتی که چندی پیش در مورد آب‌های بطری و آب‌های شیر به عمل آمد، ثابت شد که ۲۵ درصد از آب‌های بطری از همان آب شیر پُر می‌شوند! برخی آن‌ها هم حاوی مواد شیمیایی مثل «فتالیت‌ها» هستند که باعث بر هم خوردن تعادل هورمونی می‌شوند (البته اگر به میزان زیاد مورد مصرف قرار بگیرند).

شکر قهوه‌ای سالم‌تر از شکر سفید

بسیاری از مردم به اشتباه فکر می‌کنند که شکر قهوه‌ای نیز همانند برنج قهوه‌ای و نان قهوه‌ای سالم‌تر از نوع سفید آن می‌باشد؛ اما این تصور کاملاً اشتباه است. البته شکر قهوه‌ای مقدار کمی املاح در خود دارد، اما این مقدار آنقدر جزئی است که در واقع هیچ منفعتی از آن‌ها نصیب شما نمی‌شود. شکر قهوه‌ای نیز مثل شکر سفید است؛ با همان مقدار کالری و همان خطرات. همان خطراتی که شکر سفید دارد، شکر قهوه‌ای نیز دارد؛ مثل بیماری‌های قلبی، خرابی و از بین رفتن دندان‌ها، چاقی و …

غلات صبحانه؛ صبحانه ایده‌آل

این طرز فکر کاملاً اشتباه است. شکر استفاده شده در مواد غذایی بسته‌بندی شده که از غلات تهیه می‌شوند، بسیار بالاست؛ حتی در سالم‌ترین برندها.

بر اساس پژوهش‌ها، فقط یک صدم برندهایی که محصولات غذایی حاوی غلات تهیه می‌کند، به مقدار سالم چربی قند و نمک دارند. بله کاملاً درست است که بسیاری از این غلات حاوی ویتامین‌ها و املاح معدنی هستند، اما اگر بتوانید این مواد مغذی را از طریق مواد طبیعی به دست آورید، بسیار بهتر است. مثلاً جو، نان و تخم‌مرغ بخورید. این انتخاب‌ها برای صبحانه ایده‌آل‌ترند.

هوس خوردن = کمبود

یکی از بزرگ‌ترین سوء تفاهم‌ها در مورد هوس خوردن غذا این است که بدن دچار کمبود آن شده و باید هر چه زودتر برطرف شود. در این رابطه باید گفت، هوس خوردن چیزی فقط مربوط به فکر و ذهن خود می‌شود. اغلب مردم وقتی که هوس خوردن چیزی می‌کنند، با سالم بودن و خاصیت آن کاری ندارند. مثلاً معمولاً بیشتر ما هوس خوردن پیتزا و برخی غذاهای فست‌فودی را می‌کنیم و هیچ ارتباطی بین این موضوع و کمبود مواد مغذی در بدن وجود ندارد. هوس خوردن غذاهای شیرین، پر شکر و پر از چربی‌های اشباع‌شده نه تنها به سلامتی کمک نمی‌کند، بلکه آن را به خطر هم می‌اندازد.



یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:12 ::  نويسنده : hosin

www.Iranvij.ir | گروه اینترنتی ايران ويج ‌

محمد علی کشاورز به روایت محمدعلی کشاورز

مصاحبه با پیشکسوت سینما به مناسبت تولد ۸۲ سالگیش

 

www.Iranvij.ir | گروه اینترنتی ايران ويج ‌

۲۶ فروردین ماه، محمد علی کشاورز بازیگر پیشکسوت سینمای ایران ۸۲ ساله شد.
این بازیگر که این روزها دوران نقاهت بیماری را در خانه‌اش می گذراند، متولد ۲۶ فروردین ۱۳۰۹ در اصفهان است و از سال ۱۳۲۷ با نمایش «هیاهوی بسیار برای هیچ» فعالیت بازیگریش را آغاز کرد و در سال ۴۳ با فیلم «شب قوزی» وارد سینما شد.
وی تا به امروز ایفاگر نقش‌های ماندگاری در تاریخ سینما بوده است که از جمله آنها می‌توان به فیلمهای «خشت وآینه»، «آقای هالو»، «رگبار»، «صادق کرده»، «شطرنج باد»، «کمال‌الملک»، «مردی که موش شد»، «کفش‌های میرزا نوروز»، «مادر»، «پول خارجی»، «دلشدگان»، «روز واقعه»، «ناصرالدین شاه اکتورسینما» ، «خسوف»، «زیردرختان زیتون»، «غزال» و مجموعه‌های «دایی جان ناپلئون»، «هزاردستان»، «افسانه سلطان وشبان»، «سربداران» ، «گرگ‌ها»، «پدرسالار» و «روشن‌تر از خاموشی» اشاره کرد

www.Iranvij.ir | گروه اینترنتی ايران ويج ‌

این بازیگر بعد از سالها کم کاری در فیلم «فرزند صبح» مقابل دوربین رفت و ایفاگر نقش کوتاهی بود که تا به امروز آخرین فعالیت بازیگری‌اش محسوب می‌شود.

محمدعلی کشاورز در معدود گفت‌وگوهای تفصیلی که داشته است در سال ۸۶ پاسخگوی سوالات شد و درباره‌ی نزدیک به ۶۰ سال حضورش در عرصه تئاتر، سینما و تلویزیون سخن گفت که در آستانه سالروز تولد این بازیگر به بازخوانی بخش‌هایی از آن می‌پردازیم.

دوران کودکی

من در جلفای اصفهان که محله‌ای ارمنی‌نشین است به دنیا آمدم، جایی با سابقه طولانی در زمینه موسیقی، نقاشی، منبت‌کاری، قالی‌بافی، قلم‌کاری و قلم‌زنی. مردم آنجا اکثرا با ترانه‌های محلی و اجتماعی همچنین اشعار سعدی و حافظ همخو بودند و شب‌های طولانی زمستان می‌نشستند وشاهنامه می‌خواندند و در قهوه‌خانه‌ها هم همیشه بحث «نقالی» داغ بود.

تئاترهایی هم به زبان ارمنی اجرا می‌شد که از همان زمان برایم بسیار اثرگذار بود. حتی برای اولین‌بار سالن تئاتر به صورت «جعبه ایتالیایی» در جلفای اصفهان ساخته شد که هنوز هم وجود دارد.

ادیان مختلف بدون آنکه برخورد قومی با هم داشته باشند زندگی می‌کردند و تئاتر می‌گذاشتند. من به کودکستان مریم می‌رفتم و مدیر آنجا فردی بود به نام «گراویدار» که زبان ایتالیایی و فرانسه را خیلی خوب می‌دانست و به ادبیات فارسی هم بسیار مسلط بود و راجع‌به اشعار سعدی، حافظ، فردوسی، مولوی و شعرای اصفهان بحث می‌کرد این گفتگوها و بحث‌های فرهنگی که می‌شد روی ما بسیار تاثیر می‌گذاشت به خصوص اینکه در دوران کودکی و نوجوانی بودیم و این مسائل برایمان تازگی داشت.

من بسیار تحت تاثیر فضای بسیار زیبا و قشنگ اصفهان بودم. به خصوص کاشی‌کاریهای مساجد که هنوز هم بعد از گذشت صدها سال پا برجاست و کسی نتوانسته مثل آنها کار کند. آن زمان نه تلویزیون بود و نه رادیو و ما به تماشای نمایشنامه‌هایی که در قهوه‌خانه‌ها برای تفریح وسرگرمی مردم اجرا می‌شد می‌نشستیم. حدود ۱۲ سال داشتم که کم‌کم سینما هم آمد ،در آن روزگار پدیده جدیدی محسوب می‌شد.

اکثر معلم‌های ما از تهران فارغ‌التحصیل شده بودند و آنها مسائل جدیدی را به ما می‌گفتند و یواش یواش ما را به تئاتر و سینما علاقمند کردند. خانواده‌ام هم هیچ مخالفتی برای وارد شدنم به کارهای هنری نداشتند. در مدرسه تئاترهایی را کار می‌کردم که بیشتر مسائل وطن‌پرستی در آنها مطرح می‌شد و به موضوعاتی همچون علم بهتر است یا ثروت می‌پرداختیم.

ورود به هنرستان هنرپیشگی

بعد از گرفتن دیپلم در دبیرستان «ادب» به تهران آمدم و بعد از گذراندن دوران سربازی چون کار خاصی نداشتم از زور بی‌کاری بعد از دادن کنکور به هنرستان هنرپیشگی رفتم و دوره سه ساله را در آنجا گذراندم، در آن دوره‌ ۲۰ نفر حضور داشتند واسماعیل شنگله و جمشید لایق از هم دوره‌هایم بودند. اساتید خوبی مثل استاد نامدار، مهرتاش، دکتر نصر، خان ملک، ساسانی، صدری، گرمسیری و جنتی عطایی آنجا بودند و رشته‌های مختلف را به ما درس می‌دادند.

همزمان با تحصیل در هنرستان هنرپیشگی نوشین و دار و دسته‌اش بعد از سال ۳۲ به خاطر مسائل سیاسی کنار رفته بودند و تئاترهایی مثل دهقان و جامعه باربد وجود داشت که ما به تماشای نمایش‌هایی که در آنجاها اجرا می‌شد، می‌رفتیم و کارهای کوچکی هم در هنرستان انجام می‌دادیم و بعد از فارغ‌التحصیلی جذب کار شدیم.

اجرای نمایش‌های تک پرده‌ای در تلویزیون

از سوی اداره هنرهای دراماتیک چند استاد از فرنگ آورده بودند و تئاتر را به صورت اختیاری آموزش می‌دادند که من به همراه نصریان، شنگله، کرامت، والی و خسروی در این کلاس‌ها حضور پیدا کردیم. کم‌کم تلویزیون ایران شکل گرفت و بچه‌هایی که در عرصه تئاتر کار می‌کردند جذب تلویزیون شدند و نمایش‌هایی را به مدت نیم ساعت اجرا می‌کردیم. این درست در زمانی بود که بعد از کودتای ۲۸ مرداد تئاترها به صورت کاباره درآمده بود و مردم به طور کلی از آن زده شده بودند و کمتر به آن توجه می‌کردند.

یواش یواش مجذوب نمایش‌های ما ـ که توسط گروهی از جوانان تحصیل کرده تئاتر که به صورت تک پرده‌ای در تلویزیون اجرا می‌شد ـ شدند که اثر مستقیمی در کوتاهترین زمان می‌گذاشت، آن زمان سینما هم فعال شده بود و عده‌ای هم در آن حوزه مشغول بودند و بیشتر فیلمهای تجاری و سطح پایین ساخته می‌شد اما ما به خاطر اینکه اعتقادی به آنهایی که سناریو می‌نوشتند و فیلم می‌ساختند نداشتیم علی‌رغم درخواست‌هایی که می‌شد در فیلم‌ها شرکت نمی‌کردیم و رسالتی برای کار تئاترمان داشتیم.

تاسیس تئاتر سنگلج

بالاخره وزارت فرهنگ و هنر مجبور شد سالنی بسازد و سالن ۲۵ شهریور که الان سنگلج نام دارد، ساخته شد و ما با گروه هنرهای دراماتیک به آنجا رو آوردیم و چون ضعف نمایشنامه‌نویسی داشتیم مسابقاتی گذاشتیم و نمایشنامه‌هایی از بیضایی، رادی، کاردان و صیاد که ایرانی می‌نوشتند دریافت کردیم.

اجرای آنها با استقبال زیاد مردم همراه می‌شد، به طوریکه بلیط‌ها از یک ماه قبل رزرو و از قشرهای مختلف برای تماشا می‌آمدند. از جمله نمایش‌هایی که در آنجا اجرا کردیم می‌توان به «پستخانه»، «اشباح»، «افول»، «عروسی باقرخان»، «حکومت زمان خان»، «بختک»، «دشمنان»، «دوزخ»، «سیاوش برباد»، «سیاه زنگی دایره زنگی و مرد فرنگی»، «چند لحظه تا مرگ»و «مترسک شب»اشاره کرد.

در تئاتر سنگلج فقط باید نمایشنامه‌های ایرانی کار می‌شد. در آن زمان اداره هنرهای درماتیک رییسی داشت به نام دکتر فروغ که آنرا تاسیس کرده بود و بسیار به رفتار و اخلاق هنرمندان حساس بود و هر کسی که جزو اداره تئاتر می‌شد، حتما باید از خصوصیات اخلاقی و سواد کافی بهره می‌برد.

تاسیس دانشکده هنرهای دراماتیک

کمبود تحصیلات عالیه تئاتر احساس می‌شد و دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران هم با گنجاندن این رشته مخالفت کرده بود تا اینکه ما به همراه دکتر فروغ با زحمات زیادی که کشیدیم دانشکده‌ای را به نام دانشکده هنرهای دراماتیک با ریاست دکتر فروغ تاسیس کردیم که رشته‌های کارگردانی و هنرپیشگی تئاتر و رشته‌های دیگری مثل سینما، ادبیات دراماتیک و طراحی صحنه در آن تدریس می‌شد و اساتید فوق‌العاده خوبی هم در آنجا جمع شدند ما هم با توجه به اینکه پیش زمینه‌ای هم از هنرستان هنرپیشگی داشتیم در آنجا مشغول به درس خواندن شدیم و در دوره اول این دانشکده فارغ التحصیل شدیم که تعدادمان ۲۰ نفر بود. در دوره‌های بعد هم کسانی مثل سمندریان و شنگله که در اروپا تحصیل کرده بودند در آنجا مشغول به تدریس شدند.

ورود به سینما

از سال ۱۳۴۳ کم کم موج نو سینمای ایران شکل گرفت و افرادی همچون بهرام بیضایی، فرخ غفاری و داریوش مهرجویی به همراه افرادی دیگر شروع به کار کردند. با آمدن این افراد و کسانی که فارغ‌التحصیل رشته سینما دانشکده هنرهای دراماتیک بودند، ممنوعیتی هم که ما داشتیم برای حضور در سینما برای بعضی از فیلمهای ارزشمند لغو شد ومن در فیلم «شب قوزی» به کارگردانی فرخ غفاری حضور پیدا کردم.

آن زمان دیگر در تلویزیون و تئاتر بازیگر مطرح و چهره شناخته شده‌ای بودم و مردم من را می‌شناختند ضمن اینکه همزمان در تئاتر هم حضور داشتم. بعد از «شب قوزی» در«خشت و آینه»به کارگردانی ابراهیم گلستان بازی کردم که تعدادی از بچه‌های اداره تئاتر و افراد دیگری مثل فنی‌زاده، مشایخی، فرید و هاشمی با من همبازی بودند. گلستان از آدم‌های باشعور وداستان‌نویسان و کارگردانان خوبی بود و مستندهای خیلی خوبی هم می‌ساخت که همکاری با او تجربه خیلی خوبی برای‌ام بود.

«آقای هالو» وهمکاری با مهرجویی

مهرجویی بعد از اینکه به ایران آمد فیلمی را بنام «الماس ۳۳ » ساخت که فیلم بسیار بدی بود، کاری تجاری که هیچ موفقیتی را به دست نیاورد. بعد به همراه بچه‌های اداره تئاتر نظیر نصیریان، مشایخی، انتظامی و دکتر ساعدی «گاو» را ساخت که کار موفقی بود و بعد «آقای هالو» را که قبلا نصیریان نمایشنامه‌اش را کار کرده بود و سناریوی آن را نوشته بود را با هم کار کردیم.

آن زمان بازی در «قیصر» هم به کارگردانی مسعود کیمیایی به من پیشنهاد شد که نقش «فرمان» را ایفا کنم. اما با وسواس خاصی که داشتم و دارم دوست نداشتم در آن فیلم باشم و در واقع گروه خونی‌ام به آنها نمی‌خورد و معتقد به آن کارها و آن نوع سینما نبودم و از بچه‌های تئاتر تنها مشایخی در آن فیلم بازی کرد. کارگردانهای فرهیخته‌ای بودند که اجازه داشتیم با آنها کار کنیم و حق شرکت در کارهای تجارتی را نداشتیم خود بچه‌ها هم آنقدر شعور و سواد داشتند که خودشان هم در چنین فیلم‌هایی بازی نمی‌کردند.

«رگبار» و «صادق کرده» «رگبار»را با بهرام بیضایی کار کردم که در سال ۵۱ ساخته شد. بیضایی از نمایشنامه نویسان خوب تئاتر بود که از این طریق با هم آشنا بودیم. همین الان هم از پژوهشگران خوب سینماو تئاتر است.

در«رگبار»که اولین فیلم بیضایی بود فنی زاده، معصومی، فرید و لایق بازی داشتند. «صادق کرده»هم اولین ساخته تقوایی بود که در همان سال ساخته شد. بعد ها هم این همکاری در «دایی جان ناپلئون» تکرار شد و آن زمان دوران اوج شکوفایی تقوایی بود. در «صادق کرده»سعید راد، خوروش، احمدی، داورفر و انتظامی بازی می‌کردند که تعدادی از بچه‌های اداره تئاتر بودیم و بعدها فخری خوروش هم به اداره تئاتر آمد.

«کاروانها» وهمکاری با آنتونی کوئین

در سال ۵۵ کارگردان فیلم «کاروانها» که محصول مشترکی از ایران و آمریکا آلمان و فرانسه بود کارهای سینما و تئاتر من را دیده بود و خواست در کارش بازی داشته باشم. این فیلم به زبان انگلیسی در اصفهان فیلمبرداری می‌شد و به همراه من، وثوقی، گرامی، کهنمویی و طباطبایی هم حضور داشتند و سایر گروه کاملا خارجی بودند. آنتونی کوئین ومایکل سارازیب از دیگر بازیگرانی بودند که در این فیلم حضور داشتند. با حضور در این فیلم تجربه‌های بسیار زیادی کسب کردم.

کار من بیشتر با آنتونی کوئین بود او نقاش خیلی خوبی بود و شطرنج را هم فوق العاده بازی می‌کرد. موزیک را خیلی خوب می‌دانست و بسیار خوب می‌خواند و در مجموع آدم باشعور و باسوادی بود گفتگوهایی که با هم می‌کردیم برایم جالب بود که می‌گفت آرزو دارم یک بار روی صحنه تئاتر بروم و وقتی فهمید من هنرپیشه تئاتر هستم گلایه کرد که چرا زودتر نگفته‌ام. ما خیلی با هم رفیق شدیم و بحث و گفتگوهای زیادی با هم می‌کردیم، حتی یک بار یکی از فیلمهایش در اصفهان اکران می‌شد و با هم به تماشای آن رفتیم و اینکه می‌دید صدایش به فارسی دوبله شده است برایش جالب بود و با شوخی می‌گفت؛ کی فارس صحبت کردم که خودم خبر ندارم؟!.

«کاروانها» در ایران اکران نشد اما در آمریکا و سایر کشورها نمایش گسترده‌ای داشت، من در طول حضورم در این فیلم دیدم که چقدر اینها به کارشان مسلط هستند، حتی در صحنه‌ای که هلی کوپتر می‌آمد جوری صدابرداری می‌کردند که فقط صدای بازیگر گرفته شود.

حتی در صحنه‌ای مقابل آنتونی کوئین بازی داشتم که یک مرتبه مدیر فیلمبرداری کات داد و وقتی علت را پرسیدم گفت: باد ملایمی آمد که روی نور اثر می‌گذارد و آنرا خراب می‌کند. دیدم چقدر در کارشان دقت دارند و آنرا عاشقانه دوست دارند، حتی در سر یکی از صحنه‌ها اختلافی میان آنتونی کوئین و کارگردان بوجود آمد و مجبور کردند فیلمنامه‌نویس اصلی از انگلستان بیاید و صحنه‌ها را عوض کند و در واقع همه چیز با دلیل و منطق بود و بسیار به کارشان احترام می‌گذاشتند، مسائلی که در سینمای آن زمان ایران اصلا مطرح نبود. «کاروانها» آخرین فیلمی بود که قبل از انقلاب بازی کردم.

من در فیلم «صحرای تاتارها» هم که محصول مشترکی با ایران بود نیز بازی کرده بودم. در واقع آقایی فرانسوی مصاحبه‌ای با من راجع به تئاتر داشت و بعد من را به کارگردان این فیلم معرفی کرده بود. در «صحرای تاتارها» با ماکس ماکسیدوف که یکی از بازیگران توانای جهان بود، هم بازی بودم که آدم بسیار باشعور و بامعلومات بود و حتی ادبیات ایران را خوانده بود و تاریخ ایران را خیلی خوب می‌دانست، بخصوص معماری ایران را، از او هم چیزهای زیادی یاد گرفتم «صحرای تاتارها»در ایران اکران شد.

فعالیت در بعد از انقلاب اسلامی

در بعد از انقلاب اسلامی از اداره تئاتر بازنشسته شدم و با توجه به اینکه محیط سینما بطور کلی خوب شده بود و کارگردانهای جوان و خوبی وارد آن شدند، بیشتر در آن به فعالیت پرداختم. با توجه به اینکه مشکلی هم برای ادامه کار نداشتم . «برزخی‌ها» اولین فیلم من در بعد از انقلاب بود، ایرج قادری کارگردان این فیلم بود و دیدم واقعا شکل سینما را خوب می‌داند و بازی‌های خوبی می‌گرفت. فردین هم در این فیلم حضور داشت که آن هم آدم بسیار شریفی بود و نمی‌دانم چرا نگذاشتند کار کند.

«هزار دستان» و اولین همکاری با علی حاتمی

سال ۵۹ مشغول بازی در سریال «سربداران» بودم که علی حاتمی «هزار دستان» را شروع کرد و این اولین کار من با او بود. البته قبلا نمایشنامه‌هایی که نوشته بود را در تئاتر کار کرده بودم. علی از بچه‌هایی بود که از اداره هنرهای دراماتیک بیرون آمد و در رشته ادبیات دراماتیک تحصیل می‌کرد و در بعضی کلاس‌ها با هم بودیم. فیلم‌های خوبی هم ساخته بود مثل «سوته دلان»و «ستارخان» و در واقع فیلمنامه ‌نویس ماهری بود و هنوز کسی روی دست او در دیالوگ نویسی بخصوص در زمان قاجار بلند نشده است.

سر «هزار دستان»به من گفت: حالا دیگر باید با من کار کنی. او فیلنامه‌اش را به کسی نمی‌داد البته اینکه می‌گویند چیزی آماده نداشت اشتباه است، علی همه چیزش آماده بود منتهی دست کسی نمی‌داد و فقط به تعداد معدودی که با آنها آشنا بود می‌داد. «هزار دستان» را من، مشایخی و انتظامی خواندیم ولی به خیلی از بازیگران نداد. حتی اینکه می‌گویند سرکار می‌آمد و می‌نوشت اصلا درست نیست، تمام این چیزها را علی قبلا نوشته بود منتهی وقتی سر صحنه می‌امد آنها را به کسانی که باید بازی می‌کردند می‌داد.

وقتی نقش «شعبان بی مخ» را به من پیشنهاد کرد گفتم:اجازه بده روی نقش مطالعه کنم و ببینم دوستش دارم یا نه، دیدم با این کار می‌شود یک تجربه کار هنرپیشگی کرد. با جاهل‌های قدیمی و لوطی‌های محله‌های مختلف صحبت کردم تا به نقش نزدیک شوم. نزدیک به ۵ بار هم گریمم عوض شد که هر بار ۴ ساعت طول می‌کشید من و انتظامی سنگین ترین گریم را داشتیم. به هر حال شروع به کار کردیم.شعبان بی مخ نقشی بود که دوست داشتم و خوشبختانه از نظر مردم هم موفق بود.

علی هم دقت زیادی روی کار داشت و حتی به جزئیات می‌رسید. «هزار دستان»واقعه‌ای تاریخی به روایت علی حاتمی بود. او به همراه فرخ غفاری از پایه گذاران سینمای ملی بودند علی مطالعه زیادی داشت و مردم را خوب می‌شناخت و نقشش را به کسی می‌داد که بتواند آنرا حس کند و حتی وسایلی که در صحنه انتخاب می‌کرد، حتما باید اصل می‌بود و آنها را از موزه‌ها به امانت می‌گرفت که هنرپیشه با دیدن این اجسام قدیمی یک حس جدیدی را تجربه کند. بازیگرانش همه برایش مهم بودند چه آنکه نقشی بلند داشت و چه آنکه نقشش کوتاه بود.

در فیلم «کمال الملک» هم همکاری‌ام با علی ادامه پیدا کرد که نقش «اتابک اعظم» را بازی می‌کردم و برای این فیلم هم تحقیقات و مطالعات زیادی را انجام دادم.

بازی در دو فیلم کمدی «کفش‌های میرزا نوروز»و «مردی که موش شد»

در «کفش‌های میرزا نوروز» با نصریان بودم و در واقع همان گروه قدیمی‌مان بود. «مردی که موش شد» را هم برای احمد بخشی که دستیار علی حاتمی بود، بازی کردم او آنقدر دوست داشتنی است که گفتم هر کاری باشد برایت بازی می‌کنم، او بازوی حاتمی بود و حتی در صحنه‌هایی از «هزار دستان»، علی طاقت دیدن خون را نداشت و دکوپاژ را به «احمد بخشی» می‌داد و او صحنه‌ها را می‌گرفت، متاسفانه چون اهل زدوبند نیست و کم‌رو است الان کنار مانده، «مردی که موش شد» تجربه بازی خیلی خوبی برایم بود.

متاسفانه ما هنوز معنی طنز و کمدی را نمی‌دانیم و فیلمهایی که با این عنوان ساخته می‌شود بیشترلودگی است. فیلم سازان ما باید ژانرهای مختلف کمدی را بشناسند و بدانند که کمدی انواع و اقسام مختلف دارد که در ایران درست به آن پرداخته نمی‌شود. ما در این حوزه هنوز بازیگری مثل رضا ارحام صدر نداریم، این بازیگر طنز را بلد بود و مسائل اجتماعی را فی البداهه در این قالب مطرح می‌کرد.

و بسیار هم تاثیرگذار بود که تاکنون نظیرش بوجود نیامده است. من سر «جعفرخان از فرنگ برگشته» کار نیمه تمام علی حاتمی با این بازیگر همکاری داشتم که متاسفانه ۲۰ دقیقه آخر فیلم کارگردان عوض شد و من گفتم کارگردانم علی است و کار نمی‌کنم اما بچه‌های دیگر همکاری کردند و در نهایت هم فیلم بدی شد. به نظر من آدم باید برای حرفه و همکارش ارزش قائل شود و کارگردان یک فیلم فقط با درگذشت طرف عوض شود که این یک لوطی گری حرفه‌ای است.

«مادر» و «دلشدگان»

بعضی‌ها فکر می‌کردند این محمد ابراهیم فیلم «مادر» همان «شعبان بی‌مخ»است. در صورتی که «شعبان بی مخ»اصلا مغز نداشت و فقط زور زیاد داشت. ولی محمد ابراهیم آدمی بود که سواد داشت و حتی کمی آلمانی می‌دانست این شخصیت یک نوع بدبینی‌ خاصی نسبت به خانواده‌اش داشت، اما علاقه خاصی به مادرش داشت و نمی‌توانست احساسات درونی خودش را نشان دهد و حتی در صحنه آخر وقتی مادر می‌میرد، فقط به چادرش نگاه می‌کند و تمام غم‌های دنیا در چهره‌اش دیده می‌شود. اکبر عبدی هم در این فیلم بازی فوق ‌العاده‌ای داشت و به نظر من بهترین کار زندگی‌اش را انجام داد، بارها هم به او گفتم هر نقشی را قبول نکن که متاسفانه گوش نکرد.

سر فیلم «مادر»هم گفتگوهای زیادی را با علی داشتیم و او تمام لحظات را چک می‌کرد، سناریو قوی و زبان شعر گونه‌ای که در دیالوگ‌ها وجود داشت باعث ماندگاری این فیلم شد. یکی از بدترین خاطراتم سر این فیلم فوت «شیرعلی قصاب»هنگام بازی بود که سنگ کوب کرد و مرد و قسمتهای دیگری که بازی داشت عوض شد.

ما در «دائی جان ناپلئون» هم با هم بودیم و حتی اولین باری که دیدمش بلند شدم و به او سلام کردم حتی در آن کار صحنه‌ای بود که باید برای «دایی جان»چایی می‌آورد و مطلبی را می‌گفت که دیالوگش را نمی‌توانست حفظ کند به او گفتم هر چه می‌توانی بگو، دوبلور درست می‌کند گفت: فقط فحش می‌توانم بدهم. گفتم: عیبی ندارد بگو. که آن صحنه را گرفتند و من به سرعت فرار کردم و بعد فهمیدم غلامحسین نقشینه ناراحت شده است. شیرعلی قصاب همیشه از اینکه قدش بلند بود خجالت می‌کشید.

«دلشدگان»آخرین همکاری من با حاتمی بود که صحنه‌هایی را هم در مجارستان گرفتیم این فیلم هم گفتاری بسیار زیبا داشت. به علی گفتم تهیه کننده کار خودت نباش، وقتی تو تهیه کننده باشی فکرت دو جاست ولی گوش نکرد. من در فیلم‌های بعد از انقلاب حاتمی، فقط در «حاجی واشنگتن» نبودم که نسبت به کارهای دیگرش فیلم زیاد خوبی هم نبود. حتی برای آخرین کارش «جهان پهلوان» قرار داد بستم و قرار بود نقش مربی تختی را بازی کنم و تحقیقات زیادی هم انجام دادم، سر آن کار هم به علی اصرار کردم تختی را نساز تا همان اسطوره‌ای که هست بماند، چون همه مسائل تختی را نمی‌توان مطرح کرد.

همکاری با عباس کیارستمی

من اولین بازیگر حرفه‌ای هستم که با کیارستمی کار کردم البته کاری را در قبل از انقلاب با بازیگران حرفه‌ای داشت، اما بعد از آن دیگر بیشتر با مردم عادی کار کرد. «زیر درختان زیتون» تجربه خیلی خوبی برایم بود. کیارستمی را از طریق فیلم‌هایش می‌شناختم که از من برای بازی در نقش کارگردان در این فیلم که نقشش خودش بود دعوت کرد.

من «در زیر درختان زیتون»به عنوان یک هنرپیشه حرفه‌ای کار نکردم، عباس هم از من همین را می‌خواست. او از تواناترین کارگردانهاست و دقیقا می‌داند که چه می‌خواهد قبل از اینکه کاری را شروع کند لوکیشن‌ها را انتخاب می‌کند و براساس آن سناریو می‌نویسد و دقیقا می‌داند کجا فیلمبرداری کند و رهبری فوق العاده خوبی در کار دارد.

«خسوف» و زنده‌یاد رسول ملاقلی پور

برای من باعث تاسف است که رسول در دوران جوانی فوت کرد. ما موقعی که «خسوف» را با هم کار کردیم هنوز آن رشد کامل را نکرده بود، اما بچه بسیار صادقی بود و می‌خواست روز به روز ترقی کند. آمد خانه من و گفت: باید در فیلمم بازی کنی سناریو را خواندم و قبول کردم. کاراکتر خاصی داشت و بعد از آن هم فیلم‌های خوبی ساخت و تکنیک و کارگردانیش بسیار بالا رفت و معتقدم رسول تنها کسی بود که درباره جنگ فیلمهای قشنگی ساخت. کارش را بسیار دوست داشت و به آن احترام می‌گذاشت من همیشه صداقت را در کارش می‌دیدم، فکر می‌کنم جای خالی رسول در سینمای ما نمود خواهد داشت.
 

سایر فیلم‌ها

«روز واقعه» یکی دیگر از فیلمهایی است که به خاطر بهرام بیضایی فیلمنامه‌نویس کار بازی کردم. در این فیلم نقش یک کشیش ارمنی را داشتم که بسیار کوتاه بود و در دو روز فیلمبرداری شد.

«پول خارجی»هم از فیلمهایی بود که توسط رخشان بنی اعتماد ساخته شد. این فیلم سناریو خوبی داشت و کار خوبی هم شد، اما نمی‌دانم چرا از نظر تماشاگر موفق نبود. با فریال بهزاد هم در فیلم «روزی که خواستگار»آمد همکاری داشتم که این فیلم هم فیلمنامه خوبی داشت که کوتاه شد و در بعضی صحنه‌ها هم به خاطر حضور شتر نمی شد درست کار کرد. اگر دو سه بازیگر بهتر درکار بودند فیلم بهتری می‌شد.

دوری از سینما

مدت زیادی است که دیگر فیلمی را بازی نکردم و دیدم دیگر محیط برایم مناسب نیست. من اعتقاداتی برای خودم دارم و به آنها پایبند هستم. به نظر من سینمای ما بعد از رفتن آقای ضرغامی از معاونت سینمایی افت محسوسی داشت و بیشتر به سمت تجارت رفته است. الان قصه‌هایی که نوشته می‌شود بسیار سطح پایین است و همه به هم شبیه شده‌اند و حتی بعضی فیلم‌هایی که در سال ۴۵ ساخته شده الان با نام دیگری دوباره ساخته می‌شود، پس آن خلاقیتی که باید در هنر باشد چه می‌شود؟

ما هنوز ریتم را نمی‌شناسیم هر کارکتری برای خودش ریتمی را دارد، من را به عنوان یک حاجی بازاری انتخاب می‌کنند در حالیکه ریتم حرکتی و بیانی‌اش با من فرق می‌کند و باید آنقدر تلاش و کوشش کنم که آن نقشش را بشناسم و بازی کنم. راز اینکه کارگردانها و هنرپیشه‌های خوب دنیا جاودانه می‌مانند همین است. نقشی را به من پیشنهاد می‌کنند و توافق نمی‌کنم اما بعد می‌بینم یک آدم مثلا، لاغر به جای من بازی می‌کند و نمی‌فهمم این انتخاب برچه اساس بوده است.

بعد از انقلاب کارگردانهای بسیار خوبی مثل رخشان بنی اعتماد، مجید مجیدی، ابراهیم حاتمی کیا و کمال تبریزی وارد سینما شده‌اند و دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۷۰ دورانی موفق را هم سپری کردیم. اما الان روابط جای همه چیز را گرفته و آن چیزی که داشتیم از دست دادیم. فیلمها به سمت عشق‌ها و خنده‌های الکی، مبارزه با اعتیاد و اکشن رفته و غباری از تجارت روی همه فیلم‌های ما سایه افکنده است. امیدوارم دوستان جوان به جای تجارت به فرهنگ و هنر فکر کنند. ما الان از نبود فیلمنامه نویس خوب رنج می‌بریم و هنوز تهیه‌کننده‌ای که از هنر سررشته داشته باشد، نداریم و طرف به صرف اینکه پولدار است تهیه کننده می‌شود و پول می‌گذارد تا آن را برداشت کند.

فکر می‌کنند وقتی فیلمی زیاد فروش می‌کند حتما فیلم خوبی است در صورتی که اینگونه نیست و وقتی مردم از سینما بیرون می آیند اصلا به اتفاق‌هایی که در فیلم افتاده فکری نمی‌کنند. الان در باز شده و هنرپیشه را از خیابان انتخاب می‌کنند. بالاخره فیلتری باید باشد و هنرپیشه‌ای که می‌خواهد وارد سینما شود باید از فیلتر رد شود و بازیگری که عضو سندیکا نیست، نباید اجازه کار داشته باشد که متاسفانه اینگونه نیست.

کار هنر باند بازی و دسته بندی نیست. ما در حال حاضر هیچ چیزی که از حقوق هنرپیشه دفاع کند نداریم وقراردادهایی هم که بسته می‌شود، همه یک طرفه به نفع تهیه کننده است. متاسفانه باند تهیه‌کننده‌ها روی سینمای ایران سایه انداخته‌اند و صاحبان سینما هم اعمال نفوذ می‌کنند، خانه سینما هم تحت باند آنها قرار گرفته است مدیریت هنری ما مشکلات زیادی دارد که امیدواریم مرتفع شود.

سریالها

من بعد از سال ۷۵ بیشتر در تلویزیون کار کردم. در آنجا باند بازی کمتر بود و آقای ضرغامی هم که درصدا و سیما هستند باعث شد بیشتر به بازی در سریالها بپردازم و البته در این حوزه هم بیشتر با سعید سلطانی و اکبر خواجویی کار می‌کنم. اخلاق برای من اهمیت زیادی دارد و محیط کار این افراد بسیار سالم است. بعضی اوقات هم مجبور شده‌ام برای گذران زندگی‌ام با افراد دیگری کار کنم که بیشتر کارمان به درگیری رسیده است.

از جمله سریالهای موفقی که داشتم «پدرسالار»است که بسیار در جامعه نفوذ کرد و هنوز هم بعد از گذشت سالها از پخشش هنوز هم از آن یاد می‌شود و هیچ وقت هم بررسی نشد چه عاملی باعث شد تا این سریال اینقدر میان اقشار مختلف مردم نفوذ کند. حتی در تاجیکستان هم طرفداران زیادی پیدا کرده و وقتی برای هفته فرهنگی به آنجا رفته بودم مردمش من را به عنوان اسدالله خان می‌شناختند.

«خانه‌ای در تاریکی»، «رسم شیدایی»، «کهنه سوار» و «مزرعه آفتاب گردان»از دیگر کارهایم طی این سالها بوده‌اند و آخرین کارم هم سریال «سالهای برف و بنفشه»به کارگردانی سعید سلطانی است. از میان سریالهایی که بازی کردم به «هزار دستان» چون با علی بودم یک حالت نوستالژی دارم و «پدر سالار»، «سربداران»، «سلطان و شبان» که یک کار کمدی قشنگ بود را هم دوست دارم . کارهای سریالم را زیاد به خاطر نمی‌آورم.
 

 

تئاتر امروز

من در بعد از انقلاب دیگر کار تئاتر نکردم و گفتم جوانها بیایند و شروع به کار کنند. تئاتر در کشور ما افت و خیزهای زیادی داشت و بهترین دورانش دهه ۵۰ بود که حرکت عظیمی در کل کشور انجام شد و در بعد از انقلاب هم در دوران ریاست آقای منتظری در اداره کل هنری نمایشی اقدامات خیلی خوبی شد و جانی دوباره به تئاتر بخشید و نگذاشت بمیرد.او به شهرستانها می‌رفت و بودجه می‌گرفت و به همین صورت تئاتر را زنده نگه می‌داشت کسانی که بعد از او ‌آمدند زیاد اهل تئاتر نبودند و از هم گسیختگی پیدا شد.

متاسفانه در کشور ما کسانی که می‌آیند و تجربه پیدا می‌کنند یک مرتبه عوض می‌شوند . در طول این سالها دو نمایش را دیده‌ام که یکی بسیار بد بود و دیگری کاری از سیما تیرانداز بود که نسبتا خوب بود اگر تئاتر ما رشد نکند سینما و تلویزیون هم رشد نخواهند کرد. تئاتر باید موجودیتی هنری داشته باشد و به هیچ جناحی وابسته نباشد شهرداری هم باید کمک کند تا سالنهای خوب وجود داشته باشد و این امکان فراهم شود که بازیگر کار کند و مردم به تماشا بنشینند.

جوایز

فقط یک بار برای فیلم «مادر»کاندید دریافت سیمرغ بلورین شدم که آن هم به خسرو شکیبایی برای فیلم «هامون»رسید. اما بزرگترین جایزه‌ای که گرفتم از دست یک پسر جوانی بود که چرخ انگور فروشی داشت و به پیشم آمد و گفت: من هیچ چیزی ندارم به تو بدهم به غیر از اینکه حسم را بگویم و خوشه‌ای انگور به عنوان کادو به من داد که این بزرگترین جایزه‌ای بود که درزندگی‌ام گرفتم و در واقع بهترین قاضی مردم هستند که در کوچه و خیابان نقدهای فوق العاده‌ خوبی می‌کنند. یک بار هم به عنوان چهره ماندگار در همایش چهره‌های ماندگار انتخاب شدم.

خانواده و ارتباط با هم دوره‌ها همسرم فوت کرده و تنها دخترم هم بنام نیلی در بوزای بلژیک زندگی می‌کند و استاد دانشگاه است او عاشق کارش است و تمام فکر و ذکرش نقاشی است و نقاشی‌های خوبی می‌کشد و خوشبختانه به سرزمین، فرهنگ و ادبیات مملکتش هم پایبند است. الان تنها زندگی می‌کنم و از هم دوره‌هایم هم با اسماعیل شنگله، ارتباط دارم که شخصی بسیار باسواد و انسان پاک و معتقدی است با علی نصریان و عزت الله انتظامی هم رابطه دارم.

جامانده از صحبت‌های محمد علی کشاورز □کنکور پزشکی دادم و قبول شدم ولی در سالن تشریح که رفتم دیدم به روحیات من نمی خورد و انصراف دادم. □از میان فیلمهایم کارهایی را که با علی حاتمی کرده‌ام را خیلی دوست دارم. کاری مستند بنام «نقشه و نقشه خوانی»به کارگردانی حمید تمجیدی در ۵ قسمت داشتم که آنرا بسیار دوست دارم و معتقدم تمجیدی مستندساز و تدوین گر خیلی خوبی است اما دو فیلم «راز گل سرخ»و «چهارشنبه عزیز»که با او داشتم را دوست ندارم و از کارهای بدم است.

سناریو هزاردستان را بصورت کامل دارم و می‌خواهم اگر خانواده علی حاتمی راضی باشند آنرا چاپ کنم تا مردم ببینند حاتمی در سریال نوشتن چه تکنیکی داشت. □ هیچ گاه جزو هیچ گروه و دسته سیاسی و غیرسیاسی نبودم و به نظر من هنرمند باید بیشتر به اصل خود کار فرهنگ و سرزمین خودش فکر کند . □ احمد رسول زاده که در بسیاری از کارهایم به جای من صحبت کرده صدایش بسیار شبیه من است و موقعی که با او صحبتم می‌کنم انگار با خودم صحبت می‌کنم.

من معمولا بازیگر بداخلاقی هستم و سرکار بد اخلاقی می‌کنم. □ با اکثر کارگردانهای مطرح کار کرده‌ام و از میان آنها با علی حاتمی چون هم دانشکده بودیم خیلی راحت بودم اما از همه بهتر فرخ غفاری بود که رهبری خیلی خوبی داشت ضمن آنکه بازیگر خیلی خوبی هم بود و در کمدی نظیر نداشت.

از میان فیلمهای قدیمی ام تنها «خشت و آینه» صدا سرصحنه بود و بقیه دوبله می‌شدند. □خداوند به یکسری از بندگان خاص خودش استعداد هنری می‌دهد و باید شکرگذار بود و آنرا همیشه شکوفا کرد



شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 19:0 ::  نويسنده : hosin

از کتک​خوردن عروس تا آوازخوانی

در مناطق مختلف جهان آداب و رسومی خاصی برای مراسم ازدواج خود دارند که بعضی از آنها کمی عجیب به نظر می رسند.

مردم سراسر جهان با توجه به آداب و رسوم و فرهنگهای بومی خود در مراسم ازدواج نیز رسومی خاص خود دارند.

در نیجریه داماد حق دارد عروس تا قبل از مراسم و حتی ساعاتی بعد از آن به خانه والدینش پس بفرستد.

در قبیله سوماترا اتیوپی رسمی وجود دارد که در آن دختر قبل از ازدواج یک دندان خود را می کشد و حلقه ای به لبهای خود آویزان می کند.

در جزیره جاوا بر خلاف دیگر کشورها که داماد برای هزینه های مختلف پول می دهد مردم اینجا دم موش به هم هدیه می دهند.

در آلبانی رسم عجیب و خشنی وجود دارد که عروس باید سه شبانه روز پس از ازدواج کتک های داماد را برای یادآوری وظایف خانواده تحمل کند.

اسکیموها در مراسم ازدواج گوشت شکار را نمی پزند و آن را خام می خورند.

در جزیره ای در کشور گینه نو اگر بخواهید ازدواج کنید باید با همسر آینده خود مقابل دیگر اعضای قبیله آواز بخوانید.

 



شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:19 ::  نويسنده : hosin

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

آیا میدانستید که کهکشان راه شیری تقریبا صد میلیارد ستاره دارد ؟

آیا میدانستید که
شن خیس از شن خشک سبک تر است ؟

آیا میدانستید که
بهترین زمان خواب از ساعت ۱۰ شب تا اذان صبح است ؟

آیا میدانستید که
به اعدادی که بیش از نه رقم دارند، اعداد نجومی گویند ؟

آیا میدانستید که
نور خورشید تا عمق ۴۰۰ متری آب دریا نفوذ می کند ؟

آیا میدانستید که
اگر زنی به کوررنگی مبتلا باشد، فرزندان پسر او کوررنگ می شوند ؟

آیا میدانستید که
پرواز با کایت یک ورزش حرفه ای در تایلند است ؟

آیا میدانستید که
ایران برای اولین بار در جهان از ضایعات نخل خرما چوب مصنوعی می سازد ؟

آیا میدانستید که
ایران دومین تولیدکنندهٔ انجیر جهان است ؟

آیا میدانستید که
زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند ؟

آیا میدانستید که
خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می ایستد حدود سه متر است ؟

آیا میدانستید که
بلندی شترمرغ به دو متر و نیم و وزنش به ۹۰ کیلو میرسد ؟

آیا میدانستید که
اگر تمام رگهای خونی یک انسان را در یک خط بگذاریم تقریبا ۹۷۰۰۰ کیلومتر میشود ؟

آیا میدانستید که
قلب میگوها در سر آنها قرار دارد ؟

آیا میدانستید که
کانگوروها قادرند ۳ متر به سمت بالا و ۸ متر به سمت جلو بپرند ؟

آیا میدانستید که
هر هکتار جنگل قادر است بیش از پنج تن گوگرد و غبار هوا را جذب کند ؟

آیا میدانستید که ۸۵ درصد گیاهان در اقیانوس ها رشد می کنند ؟


آیا میدانستید که آقایان بطور میانگین، روزانه ۴۰ تار مو و خانم ها ۷۰ تا موی خود را از دست می دهند ؟

آیا میدانستید که
اسبها در مقابل گاز اشک آور مصون اند ؟

آیا میدانستید که
نعناع سکسکه و تنگی نفس را شفا میدهد ؟

آیا میدانستید که
جرم زمین هشتاد و یک برابر ماه است ؟

آیا میدانستید که
نور میتواند در یک ثانیه ۷.۵ دور دور زمین بچرخد ؟

آیا میدانستید که
ماشین ظرفشویی در سال ۱۸۸۹ اختراع شد ؟

آیا میدانستید که
مرکز خورشید حدود ۱۵ میلیون درجه سانتی گراد حرارت دارد ؟

آیا میدانستید که
بعد از موز، غذای مورد علاقه گوریل های باغ وحش، کرفس است ؟

آیا میدانستید که
در هر ثانیه در امریکا بیش از ۵۵۰ هات داگ خورده میشود ؟

آیا میدانستید که
اروپا تنها قاره بدون صحرا است ؟

آیا میدانستید که
سطح ریه های شما، تقریبا به اندازه یک زمین تنیس است ؟

آیا میدانستید که
زنبور عسل می تواند نور فرابنفش را ببینید ؟

آیا میدانستید که
در هر اینچ مربع از بدن انسان به طور متوسط ​۳۲میلیون باکتری وجود دارد ؟

آیا میدانستید که
کوچک ترین استخوان بدن شما، در گوش شماست ؟

آیا میدانستید که
اکثر مردم نیمی از جوانه های چشایی خود را از دست داده اند ؟

آیا میدانستید که
این مطلب را در ایمیل های پرشین استار میخوانید ؟

آیا میدانستید که
وزن مجسمه آزادی در امریکا، بیش از ۲۲۵ تن است ؟

آیا میدانستید که
آلبرت انیشتین هرگز نمیتوانست رانندگی کند ؟

آیا میدانستید که
قدیمی ترین فسیل سوسک مربوط به ۲۸۰ میلیون سال پیش است ؟

آیا میدانستید که
شتر می تواند ۹۴ لیتر (۲۵ گالن) آب را در کمتر از ۳ دقیقه بنوشید ؟

آیا میدانستید که
اولین تاکسی سرویس در سال ۱۹۰۷ در نیویورک آغاز شد ؟

آیا میدانستید که
اولین پرش چتر نجات از هواپیما در سال ۱۹۱۸ بیش از فرانسه بود ؟

آیا میدانستید که
بدن انسان در هر ثانیه ۲،۵۰۰،۰۰۰ سلول قرمز خون تولید میکند ؟

آیا میدانستید که
یک گاو به طور متوسط روزانه ۴۰ لیوان شیر تولید میکند ؟

آیا میدانستید که
کمترین سوخت و ساز بدن در حیوانات متعلق به نهنگ است ؟

آیا میدانستید که
جعبه سیاه هواپیما، در حقیقت نارنجی رنگ است ؟

آیا میدانستید که
متوسط یک کوه یخی ۲۰،۰۰۰،۰۰۰ تن است ؟

آیا میدانستید که
132 اتاق در کاخ سفید ایالات متحده وجود دارد ؟

آیا میدانستید که
آفتاب پرست می تواند همزمان چشم خود را در دو جهت حرکت دهد ؟

آیا میدانستید که
املای کلمه "تاکسی" در زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، سوئدی و پرتغالی یکیست ؟

آیا میدانستید که
تمام مارها گوشتخوار هستند ؟

آیا میدانستید که
درب بطری بازکن در سال ۱۸۹۰ اختراع شد ؟

آیا میدانستید که
زمستان ۱۹۳۲ آنقدر سرد بود که آبشار نیاگارا به طور کامل یخ زد ؟

آیا میدانستید که
نام خانوادگی گارسیا، شایع ترین نام در اسپانیا است ؟

آیا میدانستید که
بزرگترین منبع درآمد اسپانیا از صنعت گردشگری است ؟

آیا میدانستید که
طول عمر خرس های وحشی به طور متوسط ۱۷ سال است ؟

آیا میدانستید که
طول عمر متوسط سنجاب ۹ سال است ؟

آیا میدانستید که
قهوه محبوب ترین نوشیدنی در سراسر جهان با بیش از ۴۰۰ میلیارد فنجان مصرف در هر سال است ؟

آیا میدانستید که گربه ماهی بیش از 100.000 جوانه های چشایی دارد ؟


آیا میدانستید که قند و شکر تفاله باقیمانده چغندر قند و نیشکراست که مواد ارزشمند آن گرفته و به دامها داده میشود؟

آیا میدانستید که
اسید های چرب ترانس در چیپس پس از حرارت مکرر سرطان زا می‌شوند ؟

آیا میدانستید که
بیماری قند اولین عامل کوری در مردم جهان است ؟

آیا میدانستید که
هر عنکبوت تار مخصوص به خود را دارد و تارهای آنها هرگز شبیه به هم نیستند ؟

آیا میدانستید که
مار ناشنواست و به وسیله ارتعاشات دریافتی از زمین میتواند محیط اطراف خود را درک کند ؟

آیا میدانستید که نظیر اثرانگشت، اثر زبان هر شخص نیز متفاوت است ؟



صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ خودتون خوش آمدید سلام به همگی امیدوارم ازحضورگرمتون دروبلاگ لذت ببرید ومنودرارائه مطالبی زیبا وگوناگون یاری کنیدپس منتظرحضورگرم شما هستم
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای فناوری و نرم افزار و.... و آدرس hosinaria65.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 55
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 55
بازدید ماه : 107
بازدید کل : 1653
تعداد مطالب : 134
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1





Pichak go Up
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت




بازی آنلاین


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید